ششمین جلسه از سلسله جلسات ماهانه «روایت بیداری» با موضوع نقد و بررسی كتاب «ايرانیها آمدند» اثر «امیرمحمد عباسنژاد» با حضور كارشناسان برنامه «حجت الاسلام سعید فخرزاده»، «مجتبی رحماندوست» و «تینا محمدحسینی» در سالن اوستا، روز چهارشنبه ۲۴ آذرماه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در راستای معرفی آثار عرصه بیداری و مقاومت و ترویج آگاهیبخشی به علاقهمندان این عرصه، ششمین جلسه از سلسله جلسات ماهانه «روایت بیداری»، با محوریت کتاب «ایرانیها آمدند» با حضور نویسنده کتاب، امیرمحمد عباسنژاد و صاحبنظران و اندیشمندان عرصه بیداری و مقاومت همچون آقای مجتبی رحماندوست، تینا محمدحسینی و حجت الاسلام فخرزاده در روز چهارشنبه ۲۴ آذرماه ساعت ۱۵ در سالن اوستا حوزه هنری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
تينا محمدحسينی، نويسنده حوزه ادبيات پایداری در بيان نقد و بررسی كتاب «ايرانیها آمدند» به طراحی روی جلد و محتوای آن اشاره كرد و گفت: اين جزء اولين كتابهايي است كه در مورد جنگ سوريه خواندهام. طراحی روی جلد بسيار زيبا بود بهطوری كه نظر مرا به خود جلب كرد كه با محتوای آن مرتبط است.
محمدحسينی در ادامه افزود: قلم نویسنده روان است. حالت گزارشنويسی ندارد، چون نويسندگان اين حوزه تلاش میكنند تا به متن وفادار بمانند که گزارش گونه شده و از جذابيت خاطره میكاهد. توصيفات خوبي در آن به كار رفته است كه مخاطب را به خود جذب میکند. كتاب شروع خوبي دارد، واضح است كه نويسنده به اصول داستاننويسی آشنا بوده که فضای روايت را كاملاً داستانی كرده است. بهطوری كه خواننده را به دنبال خود ميبرد.
وی به شخصيتپردازی نويسنده اشاره کرد: هرچند در خاطرهنگاری نمیتوان شخصيتپردازی كرد، اما اين كتاب برخلاف ساير كتابها شخصيتپردازی ماهرانهای را ترسيم كرده است. نويسنده موقعيتها را چنان با مهارت تعریف میکند كه خواننده بغض فرمانده را كاملاً حس كرده و با آن همراه ميشود.
مجتبی رحماندوست، نویسنده و پژوهشگر حوزه داستاننویسی پایداری گفت: خانم حسینی بیشتر به ساختار داستانی این اثر اشاره کرد، اما من بیشتر از بحث محتوایی آن بررسی میکنم. این کتاب دقیقاً موازی با دفاع مقدس خودمان است و از واژگانی چون «آروزی شهادت»،« توسل به ذکر، دعا و توسل»، «انگیزههای الهی و آخرتی داشتن»،.. استفاده شده است. در زمان جنگ، رزمندگان به طور خودجوش، آرایشگاه، واکسی و رختشویی راه انداخته بودند که کسی از آنها چیزی نخواسته بود. خستگیناپذیری بسیجیها و رزمندگان بود که همه در جنگ سوریه هم دیده میشد. نیروهای داوطلب در زمان جنگ برای دفاع از کشور رفتند در زمان سوریه هم تکرار شد. نویسنده تمام آنچه را که بوده با تمام جزئیات نشان داده است. این کتاب سند بسیار محکم و گرانبهایی از حضور ایرانیان در پیروزی در عملیات «نبل الزهرا (س)» بوده است.
رحماندوست در ادامه به تعلیق داستانی اثر اشاره کرد و گفت: لحظه تصمیمگیری فرمانده را کاملاً نشان داده است که نویسنده از ظرفیت داستانی که برای این تعلیق استفاده کرده که بسیار اهمیت دارد.
وی گفت: در دوران دفاع مقدس برای اینکه دشمن متوجه حضور نیروها و شناسایی موقعیت نشود از رزمندگان با لهجه شهمیرزادی استفاده میکردند که حتی جنیان هم متوجه آن نمیشدند و دشمن نمیتوانست آن را رمزگشایی کند. در این کتاب هم از مصداق بچههای مازندرانی و شهرستانی استفاده کردهاند.
وی در ادامه افزود: نویسنده به مخاطب اصلاً اجازه استراحت نداده است چون اکثر کتابها با فصلبندی، تیتر، سرفصل مطالب را جدا کرده و اجازه استراحت به مخاطب را میدهند.
در ادامه حجت الاسلام سعید فخرزاده، مشاور حوزه فرهنگ و مطالعات پایداری مراکز استانی حوزه هنری از نویسنده، راویان و مترجمان تشکر کرد که برای به ثمر رسیدن این کتاب تلاش کردند، گفت: سبکی که در این کتاب بیان شده، که حادثه از دو زاویه، از دو دید، دو شخصیت که هرکدام در دو جبهه متفاوت و ملیت سوری و ایرانی هستند روایت میشود. مورخین معتقد هستند «هر آنچه که اتفاق افتاده، نوشته نشود مانند آن است که اصلاً اتفاق نیفتاده است چون فراموش میشود.». من از زاویه تاریخ شفاهی به این کتاب نگاه میکنم. در زمان جنگ من به همراه دوستانم شروع به نگارش موقعیتها کردیم که با مشکلات و موانع زیادی روبه رو شدیم به رغم اینکه نامه رسمی از سپاه داشتیم. در جنگ سوریه هم بعد از پیروزی در عملیات «نبل الزهرا (س)» از من خواستند که به آنجا رفته و ثبت خاطرات داشته باشم.
فخرزاده در ادامه به موانع و کارشکنی برخی از مسئولان بر سر راه کارهای فرهنگی اشاره کرد و گفت: اساساً در کشور به کار فرهنگی آنطور که باید و شاید توجه نمیشود، حتی با همه تأکیدات رهبری که برای از بین رفتن این موانع بوده است اما همچنان مشکلاتی وجود دارد.
وی به بخش مصاحبه با راویان در کتاب اشاره و ادامه داد: گویا نویسنده از روایان عرب زبان به کمک مترجم مصاحبه استفاده کرده که کار بسیار دشواری است چون واقعاً مشخص نیست که مترجم یا راوی آیا توانسته هدف او را بیان کند یا نه؟ در زمان مصاحبه یک فضای خالی برای راوی ایجاد میشود که حس روایت خاطره را از او میگیرد.
امیرمحمدعباس نژاد نویسنده اثر گفت: این کتاب به سفارش شخص سردار شهید سلیمانی نوشته شد که سرگذشت سه سردار یعنی شهید سلیمانی، شهید استوار و شهید حقبین بود که جایشان واقعاً خالی است. درباره نواقصی از جمله خلأ در مصاحبه، توضیح ندادن موقعیت جغرافیایی از زبان راویان را قبول دارم، اگر اجازه رفتن مجدد به سوریه را میدادند مطمئناً این مشکلات را نداشت. من به خاطر این کتاب چندین بار به قصد اخراج به کارگزینی معرفی شدم که بسیار آزاردهنده بود. درباره مصاحبهها هم دو نفر مترجم بود، قبول دارم جاهایی از مصاحبه خالی است. در ویراستاری بخشهای زیادی از کتاب از جمله اسناد و نقشههای جنگی حذف شد، به خاطر اینکه روایت عملیات را از دو زاویه دید انجام دادم این بود که بحث راستیآزمایی خاطرات و بحث پرکردن خلأهای آن با ۱۵۰ نفر از رزمندگان گیلان و ۴۲۰ نفر از اهالی نبل الزهرا صحبت کردم که نزدیک به ۷۰۰ تا ۸۰۰ ساعت مصاحبه دارم. در چاپ بعدی سعی دارم تا این اشکالات برطرف شود.
عباسنژاد درباره نام و طرح روی جلد کتاب توضیح داد: زمانی که خرمشهر آزاد شد فرمانده از پشت بیسیم گفت: «ایرانیها آمدند، ایرانیها آمدند» که این تشابه اسم شد، اما برای طرح روی جلد از زیتون استفاده شد که هم در سوریه زیاد بود هم در شمال کشورمان که یک وجه مشترک بین دو کشور بود که یک موضوع مشترک بود.
انتهای پیام/
بدون دیدگاه